کد مطلب:106622 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161

خطبه 237-در کار خیر شتاب کنید











[صفحه 552]

از خطبه های آن حضرت (ع) است: فلان فی نفس من امره: فلانی در كار خود، فرصت فراوانی دارد. (پس وقت را غنیمت شمرده به عمل بپردازید، در حالی كه در گستره ی زندگانی هستید و نامه های اعمال شما باز است، و سفره ی توبه گسترده است و گناهكار به سوی آن دعوت می شود، و بدكار امید داده می شود، پیش از آن كه عمل متوقف شود، فرصت از دست برود، و مدت بسر آید و در توبه بسته شود و فرشتگان به آسمان بالا روند، پس هر انسانی باید از خود برای خود و از زندگی برای مرگ و از نماندنی برای ماندنی و از رونده برای باقی مانده، نتیجه بگیرد، مرد خداترس، در حالی كه تا رسیدن مرگ او را فرصت داده و تا انجام دادن عمل او را مهلت داده اند، مردی است كه نفس سركش خود را لجام زده و مهار آن را در اختیار دارد، و نفسش را با دهان بند از گناهان بازداشته و مهارش را به سوی طاعت و عبادت خدا می كشاند.) این خطبه در نهایت زیبایی و فصاحت، مردم را به كار عبادت و عمل امر می كند و فرصتهای زیادی را كه برای غنیمت شمردن دارند به آنان خاطرنشان می كند: 1- در فراخنای زندگی بسر می برند، مهلت عمل كردن برایشان باقی است، اما مرگ كه فرا رسد فرصت عمل نیست. 2- نامه های اع

مال باز است، اما با مرگ بسته می شود، معنای نامه ی اعمال و باز بودن آن در خطبه های قبل بیان شده است. 3- راه توبه باز است، توبه را تشبیه به فرش پهنی كرده است كه هر كس بخواهد می تواند قدم بر آن نهد، توبه هم در تمام عمر برای آدمی گسترده است، هر لحظه بخواهد می تواند به قبولی آن برسد، و تنها با مرگ، این بساط برچیده می شود چنان كه خداوند می فرماید (و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الان و لا الذین یموتون و هم كفار). 4- كسی كه از عبادت روگردان است و از خدا و حقیقت اعراض می كند، در این فرصت از عمر پیوسته از طرف خدا و پیامبران به سوی عمل و توجه به دین و عبادت دعوت می شود، اما وقتی كه از دنیا رفت این دعوت هم قطع می شود. 5- برای گنهكار و بدكار امید برگشت و توبه و توجه به خدا و دین باقی است و این در دنیاست اما وقتی كه بمیرد این امیدواری هم قطع می شود. پس از ذكر موارد فرصت، به منظور ترغیب انسان به كارهای عبادی، موقعیتهایی را خاطرنشان ساخته است كه امكان عمل در آن از دست می رود، كه یكی از آن موارد جمود عمل است، و تعبیر به جمود برای متوقف شدن عمل، استعاره است، كه عمل را تشبیه به آب كرده ه

مچنان كه آب، وقتی یخ بزند از جریان باز می ماند اعمال عبادی هم وقتی امكاناتش از دست رفت، از جریان و تداوم باز می ایستد، (این معنا كه بیان شد از این بابت بود كه جمله ی متن را یحمد بدانیم) اما در نسخه ای كه از مرحوم سیدرضی نقل شده یخمد با نقطه روی خ از خمد المریض یعنی بیمار مرد، معنای عبارت روشن است و نزدیك به همان معنای سابق می باشد و دیگر از موارد از دست رفتن امكان عمل، انقطاع مهلت، تمام شدن مدت عمر و بقای در دنیا و بسته شدن درهای توبه می باشد، تعبیر به ابواب، استعاره از راههای عبوری است كه از آن طریق، آدمی به سوی خدا بازگشت می كند، ملائكه همان كرام الكاتبین هستند كه اعمال هر كسی را یادداشت می كنند و هرگاه كه پرونده ی عمل بسته شد به آسمان بالا می روند. فاخذ امرء من نفسه، این عبارت به صورت ظاهر خبر، ولی معنایش امر است و حرف من، مفید تبعیض می باشد، بنابراین باید آدمی قسمتی از نفس خود را به جد و جهد و كوشش در عبادت بگیرد تا بدن لاغر شود و لذتها و تمایلات نفسانی نتوانند وی را به گناه وادار سازند، احتمال دیگر آن است كه منظور از نفس خود شخص باشد یعنی باید انسان از شخصیت خود بكاهد. لنفسه، تا این كه در آخرت ذخیره و م

ایه ی كمال برایش باشد. و اخذ من حمی لمیت... امرو، این جا نیز امر به صورت خبر است، و فاعل آن هم امرء است، و منظور از مرده و زنده هم خود شخص است، یعنی از خودش كه در حال حیات است ذخیره ی كمال برای خودش در حال مرگ بگیرد. من فان لباق، از امر فانی كه دنیا و متاع آن می باشد برای امر جاوید كه نعمتهای دائمی و همیشگی در آخرت است بگیرد و معنای این گرفتن آن است كه آدمی از دنیا و متاع فناپذیر آن كمال جاوید را كسب می كند كه به نعیم دائمی آخرت متصل شود، پس با دادن زكات و صدقات و انفاق در راههای خیر و رضای حق تعالی كمال اخروی را به دست می آورد و به همین معناست جمله ی من ذاهب لدائم. امرء خاف الله، پس از آن كه آدمی را چنین دستورها می دهد به اوصاف او پرداخته و می فرماید: این انسان شخصی است كه از خدا بیمناك است در حالی كه تا فرا رسیدن اجلش فرصت داده شده و به عملش چشم دوخته شده است و با ذكر فرا رسیدن اجل آدمی و این كه عملكردش تحت نظر خداست و از تمام كارهایش آگاه است، او را از فرا رسیدن ناگهانی مرگ بیم می دهد و بر انجام دادن اعمال نیك و عبادت وادارش می كند. امرء لجم نفسه، واژه ی امرء در این عبارت بدل از اولی است كلمه ی لجام كه به

معنای دهنه است، استعاره از زهد حقیقی و پاكدامنی می باشد، وجه تشبیه آن است كه زهد و عفت نفس اماره را از سركشی و ورود در گمراهیهای هوا و هوس و گناهان باز می دارد، چنان كه لگام مركب، آن را از چموشی و سركشی منع می كند، و با آوردن كلمه ی الجام كه مصدر باب افعال است آن را مرشح ساخته است كه كنایه از ورع نفس به وسیله ی زهد می باشد، و با جمله ی فامسكها بلحامها عن معاصی الله، اشاره به وجه شباهت فوق كرده است، و نیز واژه ی زمام كه به معنای مهار است استعاره از عبادت است زیرا همچنان كه شتر به وسیله مهارش كشانده می شود عبادت هم نفس اماره را به سوی همراهی كردن با نفس مطمئنه در اطاعت خدا می كشاند، چون قبلا دانستی كه عبادت برای این وضع شده است كه نفس اماره را در اطاعت عقل و تحت انقیاد وی قرار دهد تا در هنگام بالا رفتن عقل بر پلكان قدس به سوی بارگاه خداوند صاحب جلال و كرم، پشت سر عقل روان شده و تبدیل به نفس مطمئنه شود و با جمله ی و قادها بزمامها، اشاره به این وجه شبه فرموده، و با ذكر زمام وقود كه كنایه از انجام دادن عبادت و میل و رغبت نفس به آن می باشد، این استعاره را ترشیح فرموده است.


صفحه 552.